تولدم مبارک !

با عرض تبریک اول از همه خدمت  خودم و سپس خدمت همه ی خوانندگان این وبلاگ و کسایی که اینجا را نمی خونن و همچنین  همه ی دوستان و اشنایان تولد پدیده ی کشف نشده  و دور مانده از چشم همه  ی عصر حاضر را تبریک عرض می کنم !!!

 

 

 

پ.ن:  کادو فرامش نشود چون هیچ عذری پذیرفته نیست  وتبریک خالی هم فایده نداره !

 

کسانی مثل من که متولد اوایل یا اواسط  دهه ی شصت هستند (ما که متولد اواخر دهه ی شصت هستیم!!! ) احساس من رو خوب درک می کنن چون اون زمان یا به دلایل اقتصادی یا به خاطر فشارها و صدها دلیل دیگه  کمتر امکان برگزاری جشن تولد بود به خصوص کسایی مثل من که متولد هفت تیریا به روایتی هشت تیر هم باشند. حالا هم که دیگه به اصطلاح بزرگ شدیم و جشن تولد اون جوری نمی خوایم ، امسال هم که این  سر گیجه ی لعنتی به تمامی مشکلات قبلی افزوده شده بود.به هر حال متاسف نیستم چون هر دوره ایی خاصیت خودش رو داره. شاید به خاطر اینه که می گن تمامی متولدین تیر دهه ی شصت ادمهای بزرگی می شن !

دکتر علی شریعتی

خواستم بگویم :فاطمه دختر خدیجه بزرگ است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که:فاطمه دختر محمد (ص)است.
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم که:فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست
خواستم بگویم که :فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که :فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه فاطمه است.
 
201009.jpg 
 
"...خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز
چگونه مردن را خود خواهم اموخت ..."
"...خدایا رحمتی کن تا ایمان نان و نام
برایم نیاورد.قوتم بخش تا نانم را و
حتی نامم رادر خطرایمانم افکنم..."
 

غریب بود غریبانه خفت در غربت
معلمی که مرا بال ارزو بخشید
چه طعنه ها که شنفت از مردم در غربت
مگر مادر میهن نداشت اغوش
که ان غریب وطن تن نهفت در غربت
 
 

پ.ن:امسال شهادت حضرت فاطمه با شهادت دکتر علی شریعتی همزمان شده کسی که هم در زمان حیاتش مخالفانی رو داشت هم بعد از مرگش ، تهمت های زیادی رو هم بهش زدن و می زنن اما من هیچ وقت نفهمیدم بعضی ها چرا می گن ما از شریعتی بدمون میاد ! شاید به خاطر اینکه هیچ وقت اون رو به طور کامل نشناختن من هم نشناختم ولی سعی می کنم که بشناسم  این نوشته ها هم گزیدهایی از نوشته های دکتر شریعتیه.

 

از کرامات دولت فخیمه

از کرامات دولت فخیمه دو مطلب قابل عرض است:

احمدی نژاد :بزرگان مجلس به من گفتن اگرلایحه افزایش قیمت بنزین به  100 تومان را به مجلس ببری، عزمی در مجلس وجود داره که قیمت رو حتی به 150 تومان هم برسونن و ما به خاطر اینکه به مردم فشار نیاد این کار را نمی کنیم و با همان فیمت سابق بنزین رو عرضه می کنیم !

 و شورای اطلاع رسانی دولت سه شب پیش رسماً اعلام کرد که قیمت بنزین از اول خرداد 80 تومان خواهد بود.

 دو روز پیش  هم شورای اطلاع رسانی  دولت و دفتر رییس جمهور در اطلاعیه ایی رسمی که در خبرگزاری فارس منتشر شد اعلام کردن؛ «براساس تصمیم دولت به منظور فراهم شدن شرایط لازم برای اجرای مصوبه مجلس بنزین کماکان با قیمت سابق عرضه و همزمان با اجرای طرح سهمیه بندی نرخ هر لیتر بنزین با نرخ جدید عرضه خواهد شد.»

و در اخبار شبانگاهی صداوسیما از عرضه بنزین 80 تومانی خبر دادن

و چند ساعت از این خبر نگذشته بود که تصمیم افزایش قیمت بنزین به لیتری 100 تومان اعلام شد و گفته شد فعلا از سهمیه بندی خبری نیست!!!

و بالاخره روز مو عود( اول خرداد) فرا رسید ومعلوم شد بنزین لیتری  100 تومنه نه بیشتر نه کمتر البته تا اواسط خرداد باید صبر کرد تا معلوم بشه تکلیف سهمیه بندی چیه؟

از وقتی که این طرح مطرح شده همیشه با خودم فکر می کردم پس چطوری باید رفت و امد کرد؟ گذشته از اینها در حال حاظر به گفته کارشناسان تورم 23 درصده و گفته می شه که به 25 درصد هم می رسه که در چند سال اخیر بی سابقه است  واین در صورتی که هنوز حقوق کارکنان دو لت افزایش پیدا نکرده و اگر هم زیاد بشه بین 5 تا 10 درصده  یعنی برای اولین بار در چند سال اخیر کمتر از نرخ تورمی که بانک مرکزی (13درصد) اعلام کرده و با اجرای این طرح معلوم نیست تورم به چند درصد می رسه؟و مردم هزینه حمل ونقل رو باید از کجا بیارن؟(شاید هم با روی سقف اتوبوسهای شرکت واحد سوار بشن!!!)

البته معلوم نیست چرا مجلس محترم در سال 82  بر خلاف نظر دولت وقت مانع افزایش قیمت بنزین شد  ودر سال گذشته هم دولت اعلام کرد برای اینکه مردم به سختی نیفتن وبخاطر جلوگیری از افزایش نورم قیمت بنزین ثابت خواهد ماند. که اگر از چهار سال پیش سالی 20 تا 25 تومان بنزین گران می شد نه شوکی ایجاد می شد ونه مردم سردر گم می شدن و نه بازار سیاهی اجاد می شد ،دیر نخواهد بود روزی که کوپن فروشان به جای خرید و فروش کوپن کارت هوشمند سوخت خرید و فروش کنن(البته بگفته مسئولان تا چند وقت دیگه کالا برگها فقط در روستاها و شهرهای بسیار کوچک عرضه خواهد شد و کپن فروشان جمع اوری خواهند شد . حتما بخاطر اینکه در شهرهای بزرگ اصلا کسی سراغ کوپن نمی ره و همه مردم در رفاه مطلق بسر می برنن!)

و اگر از احوالات خودم خواسته باشید پیرو اینکه بنده تنها فرزند ذکور خانواده هستم و بخاطر همین هم می گن معاف شدی(فعلا که کارتش نیامده و تا کارت هم نیاد هیچی معلو نیست) و از انجایی که تا 3.5 ماه دیگر عروسی ابجی محترمه اینجانب می باشد و یخاطر اینکه خود ابجی محترمه در هفته 5،4 شب کشیک تشریف دارن و مادر بنده هم پا درد دارن و پدر هم که مشغول کار هستند یا حوصله این جور کارها رو ندارن و در این نزدیکی ها هم فامیل چندانی نداریم  می ماند بنده که بروم به دنبال جهیزیه !!!!!! خودمون کم بد بختی و امتحان داریم حالا باید پاشیم بریم دنبال بخچال و گاز و صد تا کوفت و زهره مار دیگه یکی نیست بگه اخه بدبخت به تو چه سر پیازی ته پیازی چی به تو می رسه؟

چی کار کنم  دیگه زیادی احساس مسئولیت می کنم !!!جالب اینکه به مدد دولت فخیمه تمامی لوازم خانگی اعم از ایرانی یا فرنگی حود 60 تا هفتاد درصد گران شدن و هرچی جنس تقلبی و بنجوله ریخته تو بازار! خدا بخیر کنه اگه تا اخر این کار نخوایم کاسه گدایی دستموت بگیریم خیلیه!!!

 

نظام وظیفه و نامزدی

قبل از سال بود که لحظه شماری می کردم 14 فروردین بشه چون پدر بنده وارد 59 سال تمام یا همون 60 سال می شد و خوب از اونجایی که بنده تنها فرزند ذکور خانواده  هستم  خوب معلوم دیگه به دنبال معافیت !

خوب اولش شاد و خوشحال که سر بازی نمی ریم اما چشمتون روز بد نبینه چون از همون صبح روز 14 فروردین بود که راهی نظام وظیفه واقع در میدان سپاه شدیم وبعد از 4 ساعت توی صف وایسادن تازه فهمیدم که ای دل غافل ادرس اشتباهی به ما دادن و باید توی یک صف دیگه وایمیستادیم و این یکی صفه که دیگه شاه صف بود دقیقا 3 ساعت  توی این صف وایسادیم و این تازه شروعی بسیار کوچک بود واین قضیه تا همین دیروز ادامه داشت ویک پام توی نظام وظیفه بود و پای دیگم توی ترمینال برای رفتن به شهرستان برای گرفتن استشهاد از اقوام و ثبت احوال و پای دیگم هم توی کلانتری برای گرفتن استهشاد محلی و پاهای دیگم هم در جاهایی شبیه به اینجاها ! تازه سر این ماجرا بود که فهمیدم شباهت زیادی به هشت پا دارم تازه توی این هیروبیر هم نامزدی خواهرم بود که باید دنبال تالارو عاقد و میوه و صد تا کوفت و زهره مار دیگه هم بود و هم جواب گوی هجوم اقوامی که سالی یک بار هم نمی دیدیمشون و تازه فهمیده بودن که چه علاقه ایی به ما داشتن و خودشون خبر نداشتن ! اخرش هم که می دونید تازه ایراد گرفتن اینها گل می کنه و هر کسی می خواد یک اوردی بده که که چرا فلان چیز این جوری بود چرا فلان کس نبود چرا غذا اینجوری بود چرا اهنگ ها اینطوری بود و ... که معمولا هم روی هوا حرف می زدند و نمی دونستن که خود ما همه ی جوانب رو سنجیده بودیم به نظر من که به غیر از یک مورد همه ی  کارها به خوبی انجام شد اون هم این بود که ضبط تالار خراب بود که مقصر هم ما نبودیم بعد از خواندن چند تا اهنگ گیر می کرد جالب اینجا بود که مسئول سالن می گفت cd  شما خش داره درصورتی که ما سه تا cd  نو برده بودیم ،خوب به این می گن بد شانسی و این وسط چند نفر از همون افرادی که دور گود نشستن و می گن لنگش کن می گفتن اگه audio رایت کرده بودی اینجوری نمی شد این دستگاهها mp   تریشون ضعیفه ! و چرا قبلا ضبط رو چک نکردی! فکر می کنم این چند سالی که ما الکترونیک خوندیم  کافی باشه که بگم  یا یک چیز صفره یا یک وحالت دیگه ایی وجود نداره یعنی اگه باید بخونه خوب باید بخونه اگه نخونه هیچ چیزی رو نمی خونه چون تمام فرمتها رو یک لنز می خونه نه بیشتر ! خوب عوام که اینجور چیزها رو نمی فهمن و فقط حرف غیر کارشناسی خودشون رو می زنن تازه جهت اطمینان تمام این cd ها با سه تا ضبط چک شده بود اخرش هم مسئول سالن قبول کرد که ضبط خودش خراب بوده و فردای همون شب  ضبطش رو راهی  تعمیر گاه کرد ولی نوش دارو بعد از مر گ سهراب بود ! و تازه صبح روز نامزدی که ما رفته بودیم برای هماهنگی نهایی میکسر ضبط رو برای تعمیر فرستاده بودن و تا ساعت 6 بعداز ظهر هم حاظر نشده بود و این اقوام نمی دونستن که یک هفته تموم بود که از فشار کار تا ساعت 3 بیدار بودیم و صبح هم ساعت 8 بیدار می شدیم  و خودمون (بیشتر هم بنده باید صد تا هندونه برمی داشت و این اقوام محترم خودشون تا لنگ ظهر خوابیده بودن و کسی نبود که بهشون بگه گر تو بهتر می زنی بستان بزن !و مشق ننوشته که غلط نداره و چند تا ضرب المثل دیگه توی این مایع ها و خود این افراد به اندازه کافی در بی نظمی و بی برنامگی شناس هستن حالا اومدن برای ما مدعی شدن!)خوب کیه که قدر بدونه ؟ وجالبتر اینکه ساعت 6 صبح روز بعد از نامزدی با اون همه خستگی  راهی کمیسیون نظام وظیفه شدیم استرسش به یک طرف خستگی و اعصاب خوردی نامزدی هم به یک طرف !

این مذخرفات رو گفتم که بدونید چقدر خسته بودم و چقدر خسته تر هستم  به خاطر این مشغله ها فرصت سر خاروندن نداشتم چه برسه به اپ کردن اینجا تازه کارت معافیت هم که تا دو سه ماه دیگه نمی یاد و معلوم نیست شاید صدتا بامبول در بیارن یا اینکه  اصلا قانون عوض بشه از اینها که هیچ  کاری بعید نیست! فعلا می خوام دو سه شبانه روز بخوابم  تا شاید این خستگی مزمن تموم بشه!

 

 

 

پ.ن:

 فکر می کنم این خستگی از نوشته هام معلومه خوب باید ببخشید دیگه

سه سال از در گذشت گل اقا می گذره این لینک گزارشی از این مراسمه یادش گرامی

 

 

 

 

سال نو مبارک

 

 

باز کن پنجره‌ها را٬که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه٬کنار هر برگ
شمع روشن کرده ‌است.

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است.

باز کن پنجره‌ها را٬ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟


فریدون مشیری

 

پیشاپیش سال نو رو به همه تبریک می گم و امیدوارم سالی پر از شادی، نشاط، سربلندی برای همه باشه

 

 

پ.ن:چون در چند روز اینده دسترسی به اینترنت ندارم گفتم زودتر تبریک بگم، مطالبی رو هم برای ملی شدن صنعت نفت اماده کرده بودم که فرصت نشد تایپشون کنم باشه تا بعد ببینیم چی می شه! )